کد مطلب:314833 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:179

بی اعتنایی به عاشورای حسینی
اینجانب (حاج سید علی فاظلی مدرس)، در ماه مبارك رمضان سال 1352 شمسی به عنوان مبلغ در منطقه مغار از توابع اردستان ادای وظیفه می كردم. متدینین آن جا نقل می كردند: حدود هشتاد سال قبل، سه نفر جوان تحصیل كرده آمریكا كه عقیده شان فاسد شده بود، در روز عاشورا داخل اطاق بسته ای، شراب می نوشیدند. در آن حال تمام جمعیت آبادی مشغول عزاداری و سینه زنی بودند و ذكر



[ صفحه 368]



یا حسین و یا اباالفضل بر لب داشته اند. جوان های بی حیا، احترام عاشورای حسینی را زیر پا گذارده و به باده گساری خود ادامه می دهند؛ اما یك دفعه با كرامت علمدار كربلا مورد غضب الهی قرار می گیرند. به این ترتیب كه مردم از داخل اطاق این صداها را می شنوند: آخ سوختم آه سوختم...

از آن جا كه در از سمت داخل قفل بود، مردم در را از جا می كنند و وارد اتاق می شوند؛ با شگفتی می بینند اتاق خالی است. دوباره صدای سوختم، سوختم، از عمق زمین شنیده می شود. زمین را حفر می كنند اما این بار همان صدا را از بیرون اتاق می شنوند. باز موضع صدا را قدری حفر می كنند؛ ولی صدا از چند متری موضع اول شنیده می شود. از اثر این صداها مردم روستا متواری می شوند، و روستا را ترك می گویند و به روستاهای هم جوار پناه می برند. تا چهل روز، شب و روز صدای «سوختم سوختم» به گوش هر شنونده ای می رسیده است. مردم آبادی كه از این وضع به تنگ آمده بودند همگی به قمر بنی هاشم (علیه السلام) متوسل می شوند؛ چندین گاو و گوسفند به نذر حضرت ابوالفضل (علیه السلام) ذبح می كنند. علما و مؤمنان را از چندین روستا دعوت می كنند و با قلوب شكسته، دست به یك توسل محكمی به دامان ماه بنی هاشم (علیه السلام) می زنند تا اینكه صداها خاموش می شوند.